دخترم - غزل


چهارشنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۸۵

دو تا سناریو

هردو سناریو واقعی هستن. البته در نوشتن این سناریو ها به شدت از این خانوم تقلید می گردد.
سناریو اول :
یه خانوم همه جوره از شوهرش حمایت می کنه و تمام کارهای خونه و بچه و کارهای بیرون را به دوش می گیره و محیط خوب و آرام را برای شوهرش فراهم می کنه و حتی کمبود های مالی رو تحمل می کنه تا شوهرش بتونه درس بخونه و ادامه تحصیل بده و نهایتا" شوهره موفق می شه. شوهره می گه من هرچه دارم، از خانمم دارم. اگه اون و زحماتش نبود، اینی که الان هستم، نبودم.
سناریو دوم :
خانومه تا می تونه سنگ میندازه جلوی پای شوهرش، تا می تونه اذیتش می کنه، حتی چندباری از خونه بیرونش می کنه، مسئولیت های بچه اش رو میندازه روی دوشش. تا می تونه براش خرج می تراشه، تا می تونه تا خرخره میذارتش توی قرض. شوهره با همه ی اذیت های خانمش و کمبود های شدید مالی که حتی پول برای شهریه دانشگاه نداشت، باز در ادامه ی تحصیلاتش موفق می شه و می گه اگه این لجبازی و اذیت های خانمم نبود من هیچوقت اینقدر در درس خوندن و ادامه تحصیل دادن مصمم تر و موفق نمی شدم.
حالا پیدا کنید پرتقال فروش را...
پ.ن. : پست بعدی در مورد "عادت می کنیم" می نویسم اگه یادم نره.