دخترم - غزل


سه‌شنبه، اسفند ۰۸، ۱۳۸۵

خرابکاری

یک خرابکاری ایی کردم که اون سرش ناپیدا. می بینین که خیلی خسته امه و رمقی برام نمونده. مال تاوان دادن همون خرابکاریه دیگه. :)) کی این تاوان دادن ها تموم می شه، خدا عالمه. یک خرابکاری دیگه هم روی این تاوان دادن هستا. ولی شوما دیگه صداش رو در نیارین. :)