دخترم - غزل


چهارشنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۸۵

دوست دارم

آقای مهربان عزیزم، دوستت دارم! این "دوستت دارم" گفتنم فقط برای امروز نیست. فقط روز والینتاین، بهانه است برای گفتنش. همین. می خواستیم باهم بریم یه جای دنج و آروم باهم غذا بخوریم که متاسفانه مریضم. می خواستم برم یه کادو (از اونایی که می خواهی ولی نمی دونی چیه) برات بخرم که بی حال بودم و طبق معمول نه شما نه دکتر اجازه می فرمایین که تنهایی برم بیرون، من هم آخر بچه مثبت که هرچی بزرگترها می گن، می گم چششششششم. حالا به موفعش کادوهه رو می دم دستت. ممنونم که همه ی عیب و ایرادهای منو تحمل می کنی. کار خیلی سختیه؟ به گمونم از کار حضرت فیل یکمی سبک تره؟ خوب اینا رو ولش، هرچی هستم، منو تحمل می کنی به خاطر اینکه دوسم داری؟ مگه نه؟ خب دیگه خود شیرینی بسه. میدونم که وقتی که اینا رو می خونی فوری میایی منو می بوسی. قبل از اینکه بیایی منو ببوسی، خودم پیشدستی می کنم و یک بوسه گنده از طرف خودم برای تو و از همینجا. :)
بوووووووووس
پ.ن. : به قول شیرینک شدیدا" برای آقای مهربان نگرانم که هنوز برای من کادو مادو نخریده. :)