دخترم - غزل


چهارشنبه، آذر ۰۸، ۱۳۸۵

دل به دل راه داره

از همه ی شما ممنونم و شکر خدا کارام تموم شد، البته قعلا" برای این مقطع. ولی بازم کارای زیادی در پیش رو دارم. هفته دیگه امتحان دارم ولی مغزم برای درس خوندن اصلا" کشش نداره و نمی دونم چه کار کنم. بگذریم.
چقدر دل به دل ها راه داره. این روزها هروقت یاد کسی می کردم اتفاق جالب برام افتاده. یاد یکی از دوستام کرده بودم که در چه حاله، همون روز برام یه فاکس بلند بالا فرستاده بود. یاد یکی دیگه کردم و بهش زنگ زدم و جالب اینکه همون موقع بیمارستان بود و یه دختر گوگولی گیرش اومده بود. از اینا تا دلت بخواد فراوونه.
آها یه چیز جالب دیگه. یکی از دوستام بیزنس عینک داره، امروز فهمیدم که خانم از یک چشم نابینا هستن. درصورتی اگه از بچگی اش متوجه نارسایی چشمش شده بودند و عینک براش تهیه می کردن، وضعیت چشمش به اینجا کشیده نمی شد. نمی دونم "کوزه گر از کوزه شکسته آب می خوره" شامل ایشون می شه یا نه؟ نع! فکر نکنم. فکر کنم باید بگم "کوزه گر وقتی که تشنه ش بود کوزه حتی شکسته اش رو نداشت که آب بخوره." :)