یه پست اجباری
لازم شد که این پست رو بنویسم هرچند که الان موقعش نبود با این همه گرفتاری هام. یه چند نفری منو تازگی ها توی اورکات دیدن و همه شون بدون استثنا گفتن که نوشته هات تو رو خیلی بیشتر از اونی که هستی نشون میده.
لازمه چند نکته بگم:
چونکه به خاطر اینکه وبلاگم تا حد زیادی لو رفته، خیلی وقتا مجبورم خود سانسوری کنم چونکه نه حوصله دیدن پچ پچ های دیگرون دارم نه حوصله یک کلاغ چهل کلاغ شدن را.
نه حوصله ی درفشان عقایدم رو دارم که ملت بیان بگن چرا فلانه و بهمانه و دو تا فحش هم روش.
ما متاسفانه هنوز فرهنگمون اونقدری بالا نرفته که بتونیم قبول کنیم که عقاید و کارهای هرکسی برای خودش محترمه. یکیش خود من.
خب معلومه که این چیزهایی که می نویسم به نظر خودم پیش پاافتاده ترین مسائل روزمره هستن و یه مشت دری وری و گاهی وقتا یه مقدار متنابعی غرغر.
خیلی هاتون سن واقعی منو میدونین، دلیلشم اینه که چندی پیش، روز تولدم خودم اومدم اینجا اعلام کردم.
حالا اونایی که سن منو نمی دونن می شه بگین چند ساله به نظرتون میام؟
اونایی که سن منو می دونن لطفا" بگن چرا نوشته هام...؟؟؟ فقط خیلی کنجکاوم. همین و بس.
با تشکر فراوون.
پ.ن. 1 : الان که خودم اینو خوندم احساس کردم که خیلی جدی و خشن نوشته ام. شما لطفا" نوشته هام رو به نرمی و لطافت پرقو بگیرین. نمی دونم. شاید به خاطر اینکه الان خسته ی امتحانا و این چیزا هستم نوشته ام اینجوری شده.
پ.ن. 2 : تاکید می کنم که از حرف هیچکدومتون ناراحت نشده ام و خیلی هم خوشحالم، ولی این لحن من رو بذارین به حساب خستگی ام.
۱۷:۴۲ -
مامان غزل
![]() |