دخترم - غزل


پنجشنبه، مهر ۱۳، ۱۳۸۵

آش شلغم

هرکسی که کارهای غیرقابل پیش بینی و غیر منتظره ازش میاد، بدونین که یارو بطور حتم ایرونیه. هیچ ملتی مثل ایرانی ها دنیایی از ضد و نقیض ها نیستن. یه نمونه ش خودم. خودم هم از دست خودم گیج می خورم. ولش کن. یه چیزی گفتم بابا. شوما خواهشا" گیر نده!!!
در راستای خواهش و تمنا و التماس های یه مامان وبلاگ دار که اسمشو نمیگم، دستور آش شلغم می نویسم که شاید فرجی شد و ایشون تونستن بدینوسیله کمی شلغم رو به آقاشون بخوارانند. به گفته ی ایشون، نوشتن دستور این غذا ثواب داره. حالا شوما میشه بگی ثوابش چیه که یه وقت خدای نکرده ثواب نبرده از دنیا نریم و سرمون بی کلاه نمونه! مامان فلانی، نمی خواهی بیایی اینجا خودتو لو بدی؟!
یه استکان ماش و یه استکان برنج هردو را از شب قبلش خیس می کنیم. یک ساعت یا نیم ساعت قبل از اینکه آش رو صرف کنین، یه پیاز رو در یه قابلمه کمی تفت میدیم و ماش و برنج ها رو می ریزیم توی پیاز تا بپزه. آخراش شلغم به مقدار دلخواه به اندازه حبه ی قند خورد می کنیم و میریزیم توی قابلمه. نمک و فلفل به اندازه کافی فراموشتون نشه. اگه می خواهین به عنوان یه غذای کامل صرف کنین، می تونین آب گوشت یا مرغ هم بهش اضافه کنین. اگه در حین پختن آش، غذاتون ته گرفت یا سر رفت یا سوخت یا اجاق گازتون کثیف شد، یا آش بی نمک شد یا شور شد، به من مربوط نیستا. گفته باشممم. وقتی که آش پخته شد با نعنای داغ صرف کنین.
نوش جونتون.
بلفی جون، شما هم اینطوری درست می کنین یا مال شما خوشمزه تره؟
پ.ن. : به گیرنده های خود دست نزنید. اشکال از فرستنده است. امیدوارم یکی بهم لطف کنه و این فرستنده ی خراب رو برای من بی سوات درست کنه!