دخترم - غزل


پنجشنبه، تیر ۱۵، ۱۳۸۵

دخترک

من : چه لاک خوشرنگی! هروقت خواستم، از این لاک ها استفاده می کنم.
غزل : بعله، قبلش میتونی از من بپرسی و اجازه بگیری و اونوقت استفاده کنی!!!
----------------------------------------------------------------------------------
من : غزل جون، کاشکی به جای این لاک، اون یکی خریده بودیم که منم بتونم استفاده کنم.
غزل : مگه تو لیدر هستی؟!
----------------------------------------------------------------------------------
دختر داشتن هم عالمی داره برای خودش. اما اگه دختر یه وقت جو بگیردش و بخواد خانم خونه بشه و حس رقابت شدید با مامانش بهش دست بده، اونوقت خر بیار باقالی بار کن!!! ولی آی کیف می کنم، آی کیف می کنم.
الان دختر خوابه ولی دلم برای نیم ساعت پیش که باهم از بیرون برمی گشتیم و باهم غش غش می خندیدیم، تنگ شده.
دختر جان، دوستت دارم!