دخترم - غزل


دوشنبه، تیر ۰۵، ۱۳۸۵

از همه چیز

نوشتن اون پست جذاب و خواندنی، انواع نوشیدنی های الکلی بنا به دلایلی که یکیش گرفتاری و خستگی مفرط بنده باشه عقب افتاده و بدینوسیله از شماها پوزش می خواهم. اعلام کردنم خیلی شبه تلویزیونی شده. نه؟
دختر خانوم ما رفته یه عالمه لباس های صکصی و خوشگل و زرق و برقی خریده و خیلی خوش خوشانشه و هروز داره باهاش حال می کنه. منی که مامانشم با دیدنش قند تو دلم آب میشه وای به حال دیگرون. :)
در طی یک عملیات متحورانه تمام لوازم آرایشی ام را چک کردم و اونایی که تاریخ مصرفشون گذشته بود را ریختم دور و دیدم که یک عالمه لوازم آرایشی استفاده نشده دارم. با خودم فکر کردم که تا وقتی که اینا رو دارم دیگه طرف خریدن وسایل ممنوعه لوازم آرایشی نمی رم. همین که از خونه بیرون زدم به عنوان جایزه برای خودم یه ماتیک خوشگل آلبالویی رنگ خریدم............ نتیجه گیری: توبه گرگ مرگ است. :)
تابستون رسید و فصل گیلاس، آلو، توت، زردآلو، آلبالو و چه و چه شد. بهترین گیلاس که توی ایران مفت می خوردیم اینجا پوندی سه چار دلاره. باز با خودم فکر کردم که اون چیز هایی که توی ایران داشتیم قدرش و ندونستیم، یهو فکرم 180 درجه عوض شد و با خودم گفتم گیلاس رو ولش، کانادا رو عشگه. قدر همین چیزهایی که اینجا و در زمان حاضر داریم، رو بدونیم خودش خیلیه.
حمام درمانی است برای هر دردی. چرا؟ شدیدا" کمبود خواب داشتم که نیم ساعت توی حمام خوابم برد. آی سرحال شدم. آی سرحال شدم.
دیگه من باید کم کم برم یه میتینگ.
پ.ن. : اومدم آماده شم و محل میتینگ رو چک کنم که برم، دیدم که میتینگ دیروز بوده و تموم شده و رفته. خیلی حالم گرفته س. برای شماها هم اینجور سوتی های عظما پیش میاد؟ سوتی که نه، گیج هستین؟
دوساله که میخوام برم این میتینگ، هر دفعه به یه دلیل جور نمی شه. اه!