دخترم - غزل


چهارشنبه، تیر ۰۷، ۱۳۸۵

دزدی از کامنت دونی

این نوشته زیر را توی کامنت دونی این وبلاگ دیدم و خوشم اومد. میذارمش اینجا. امیر نوشته:
یه چیزهایی هست که نباید از دریچه لذت و رنج به اونها نگاه کرد، مثل تولد، مرگ،‌ و تجربه زندگی بر زمین و تولید مثل. اینها بخشی از زندگی هستند که بدون اونها به عقیده من انسان پروسه زندگی رو طی نکرده. البته اگر کسی انتخابش این باشه که بخشی از این پروسه رو طی نکنه مختاره، اما از نظر من کارش نقص داره. مگر اینکه اشکالی باشه، یعنی کسی نتونه بچه دار بشه در اینصورت تکامل زندگی اش رو میتونه با رسیدگی به بچه های فامیلش یا همنوعش تکمیل کنه. البته اگرچه بعضی موقع ها به قول مادر دوست دختر من آدم سگ بشه اما مادر نشه... اما میدونم که با یک لذت مازوخیستی این حرف رو میزنه. اگر بچه ها دچار مشکلات بزرگی مثل مریضی های صدمه زننده و یا تصادفات و نقص عضو و اعتیاد یا عقب ماندگی و غیره بشن، البته زندگی به کام آدم بسیار تلخ میشه اما اگر همه چیز طبیعی پیش بره بزرگ کردن بچه ها و شاهد رشدشون بودن تجربه خوبی هست. حتی شبها بیدار شدن و در مریضی ها سر بچه بیدار نشستن و مراقبت کردن کمترین اخمی به روی والدین نمیاره. من خودم باوجودی که مرد هستم به هردو بچه هام بیشتر از همسرم رسیدم و بیشتر هم شبها بیدار موندم اما هرگز احساس خستگی نکردم و به یک صدای ونگ بچه زودتر از همسرم که توی رخت خواب از تنبلی غلت میزد که من بلند بشم از جایم بلند میشدم. اگر به بچه دارشدن و بزرگ شدن اونها به عنوان بخشی از لذت و تجربه زندگی نگاه کنیم هرگز احساس بدی به اون نخواهیم داشت. بطور غریزی هم انسان نباید احساس بدی داشته باشه و اگر ما احساس بدی پیدا میکنیم به دلیل ارتباط انسانی و شنیدن نظرات بدبینانه دیگران است و این مد میشه. رنج بچه دار شدن و بزرگ کردن بچه و به سامان رسوندن شون همانقدر لذت بخشه که بالا رفتن از کوه در روزهای جمعه و رسیدن به کلک چال و توچال که اون زمانها میرفتیم. آدم جون از کو...ش در میاد... ولی لحظه به لحظه اش چه حالی میده. وقتی از اون بالا پایین رو نگاه میکنی از خودت خوشت میاد.
پ.ن. : اینم توی یکی از وبلاگ ها دیدم و دزیدمش که خودش بزودی می فهمه. :) که در حقیقت یک قسمتی از پروسه زندگی هست. دیدن فیلمش حدودا" یک ساعت طول می کشه و اونایی که دلشون نازکه، نگاه نکنن. از من گفتن.
پ.ن. 2 : دیدین که تخم مرغ دزد، شتر دزد می شه. :)