دخترم - غزل


دوشنبه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۸۶

بچه ها و تولدشون

غزل به دوستش تلفن می کنه و دوستش توی همون تلفن غزل رو دعوت می کنه واسه جشن تولدش.
می پرسم خب! حالا تولد کی هست؟ یه تاریخی میده و می بینم که دو ماه دیگه هست. سرم سوت می کشه و می گم از الان دعوتت کرده واسه دو ماه دیگه؟ میگه آره. مونده بودم که باور کنم یا نه، که مامانش ایمیل می زنه و می گه آره فلان تاریخ تولد دخترمه و جزئیات بیشتر رو بعدا" می گم. می گم اوکی. برنامه ریزی واسه تولد دوماه بعدش بماند.
یادم می افته به غزل که از فردای روز تولدش روز شماری هاش شروع می شه تا سال دیگه.
.
پ.ن.: ده روز دیگه مونده.