دخترم - غزل


دوشنبه، اسفند ۲۸، ۱۳۸۵

امروز

دو تا ماهی سفید پیشونی نارنجی خریدیم یکی از یکی خوشگل تر. غزل اسمشونو گذاشته گلناز و الناز. با غزل سر اینکه اسم یکیش رو، اسم پسرونه بذاریم به توافق نرسیدیم، این شد که هر دو تا از ماهی مون خانوم تشریف دارن!!! خدا کنه که بر عکس پارسال، امسال بتونم از این دو تا عروس خوشگل خوب نگهداری کنم. سنگ ریزه های رنگی برای تزیین تنگ ماهی خریده بودم ولی قبل از اینکه بریزم توش، شستمش، دیدم یک عالمه رنگ دادن، منم از ترس اینکه این نو عروسان به درک واصل شن، از این سنگ ها استفاده نکردم و فعلا" یک کناری گذاشتمشون. دیدین که چه مادر شوور خوبی هستم!!! خدا رو شکر که امسال موقع تحویل سال یا کسانی که دوسشون داریم، خواهیم بود ولی از فرداش د بدو برو سرکار. اما این ویکند هم یه برنامه هایی داریم... تا ببینم چی می شه.
راستی سنبل هم خریدیم که اینم غزل خانوم خواستن رنگش سفید باشه. توی فروشگاه که بودیم، دیدم یکی از همکلاسی های غزل اونجاس و مامانشم داره سنبل می خره، دو دقیقه بعدش در کمال تعجب دیدم که هانای شبنم داره با غزل حرف می زنه. اونارم دیدیم. یه عالمه ایرونی اونجا ریخته بود. :)
بقیه وراجی هام بمونه برای بعدا". :)