دخترم - غزل


چهارشنبه، مهر ۲۶، ۱۳۸۵

امروز

امروز نزدیک بود تسلیم بشم و همه چی رو ببازم که خداروشکر مقاومت کردم...
امروز توی مدرسه غزل Pajama Day بود و هفته قبلش هم Picture Day.
امروز دو نفر رو قشنگ سرجاشون نشوندم که از این به بعد حواسشون باشه که با کی طرفن. آی کیف کردم مخصوصا" به خاطر اینکه اونی که مثل سگ ترسید. بعضی وقتا آدم مجبوره که خیلی بی رحم باشه. زندگی این رو ایجاب می کنه. درباره من هم هرچی دلتون می خواد قضاوت کنین، بکنین ولی کامنت هاتون پاپلیش نمی کنم.
امروز اگه شد اینا رو بطور مفصل توی وبلاگ خصوصیم می نویسم.
فردا هم یه امتحان میان ترم دارم.