دخترم - غزل


سه‌شنبه، تیر ۲۰، ۱۳۸۵

مهره های زندگی

فرض می کنیم که زندگی مجموعه ایی از مهره ها یا پازل هستن. این مهره ها دایم در حال جا به جایی هستند. در یک برهه ایی از زندگی جای مادر عوض میشه، جای همسر عوض میشه، جای بچه عوض میشه، جای دوست عوض میشه. محل زندگی عوض میشه. کار عوض میشه. خیلی چیزهای دیگه عوض میشن. بعضی مهره ها زود جا به جا میشن، بعضی هاشون خیلی دیر جا به جا میشن یا اصلا" از جاشون تکون نمی خورن. بعضی وقتا مهره های جدید وارد زندگی میشن، بعضی وقتا هم این مهره ها خارج میشن. جا به جایی بعضی از مهره ها سریع اتفاق می افته، بعضی هاشون یواش جا به جا میشن. آدم ممکنه از جا به جایی بعضی از مهره ها خوشحال باشه ممکنه ناراحت باشه. اونقدر همه چی عوض میشن و می چرخن که آدم نمی فهمه چی سرجاشه و چی سرجاش نیست. اما اینش مهم نیستا. مهم اینه که هر جا به جایی دلیلی داره و درش حکمتی هست. حتی اگر هم این مهره ها جا به جا نشن، بازم درش حکمتی هست.
شماها فهمیدین که من چی گفتم؟ شماها چی میگین؟