دخترم - غزل


سه‌شنبه، آبان ۱۷، ۱۳۸۴

و من هم خوشبخت هستم

راستش خیلی با خودم کلنجار رفتم که گذاشتن این حرف ها در وبلاگ لزومی داره یا نه؟ بالاخره دل به دریا زدم و اومدم اینجا برای وراجی.
جرقه ی این فکر از خواندن این و این مطلب در وبلاگ هاله زده شد و اینکه واقعا" خوشبختی چیست. این چند روزه همش داشتم به این فکر می کردم که جوابم رو پیدا کنم. نظراتی که در این وبلاگ نوشته شده اند همه جالب و خواندنی هستند. و اما نظر من اینه که خوشبختی یعنی اینکه به آرزوهای زندگی ات رسیده باشی یا اینکه در حال رسیدن به اون ها باشی. حال ممکنه برای رسیدن به این آرزوها جنگ و جدال لازم باشه ممکنه هم لازم نباشه. وقتی که هم احساس خوشبختی می کنی ممکنه برای حفظ کردنش راحت باشی، ممکنه مجبور باشی که با چنگ و دندان حفظش کنی.
مادیات هم مهمه. چون که من ندیدم کسی که مشکل حاد مالی داره و احساس خوشبختی بکنه. و همینطور سلامتی که بخاطرش باید هرروز شکرگزار باشیم.
و یکی گفته که تا میتونی از خوشبختی حرف بزن که مسری هست. مسری هست اما نه برای همه. فقط برای کسانی که زمینه اش را دارند. آن هم فقط یک نوع یاد آوری هستش. فرض کنید که یک نفر همه و کسانش را در یک زلزله از دست داده و ما هی بگیم که خوشبختیم، آیا اون احساس خوشبختی خواهد کرد؟ مسلما" خیر. به قول معروف با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمیشه.
بگذریم. فکر کردن به گذشته و آینده میتونه به راحتی خوشبختی رو از بین ببره. دلیلشم اینه که نه برای گذشته نه برای آینده، هیچ کاری از دستمون ساخته نیست. با استفاده از تجربیات گذشته مان و با نگاهی به آینده در زمان حال زندگی کنیم و نهایت لذت را از لحظه ها ببریم.
خودم شخصا" مشکلات و کمبود های زیادی دارم و ناشنوایی من مزید بر علت هست. اما خیلی خوشبخت هستم و خوشبختی ام را مدیون لجبازی هایم هستم که ممکنه به اراده قوی یا انگیزه و یا هزار چیز مودبانه دیگر تعبیر بشه ولی اصل همونه که گفتم. دلیل خوشبختی ام را در رسیدن به آرزوهایم میدانم که هرچند هنوز به آخرش نرسیده ام ولی الان جاده ای که تویش هستم خیلی هموار تر از همیشه است. یعنی که لجبازی برای رسیدن به آرزوهای زندگی ام. از همه مهمتر اینکه خودم هستم و دارم برای خودم زندگی می کنم به اضافه داشتن یک همسفر زندگی نازنین که متاسفانه!!! داره مثل خودم لجباز میشه و یک دختر نازنین که از دیدن لجبازی هایش احساس غرور و شادی می کنم.
نا گفته نمونه که توی زندگی مشترکم بالا و پایین های زیادی داشتم و همچنین سختی هایی. بعضی وقت ها هم بدجوری کنترل از دستم خارج میشده.