دخترم - غزل


چهارشنبه، آبان ۰۴، ۱۳۸۴

دپرسی من

سبزه بود به گل هم آراسته شد. چند روزی به خاطر مسئله ای دپرس... نه نه ببخشید، افسرده بودم. (فارسی را پاس بداریم!!) امشب یه چیزی برام پیش اومد که دپرس تر شدم. (... هرچی فارسی است ببرند!) سر کلاس نشسته بودم که در یک ربع ساعت تنفس که به ما داده بودند، داشتم وبگردی می کردم. هرچی دلم میخواد میخونم و کسی هم نیست که فارسی رو بدونه. رابط من هم news گردی می کرد، یهو دیدم که رابط من غش غش داره می خنده. به روی مبارکمون نیاوردیم. دیدم که رابطم داره صدام میزنه که بیا این را ببین. این را که دیدم مونده بودم که چه کار کنم. قیافه ی رابط من که داشت از خنده ریسه میرفت از یک طرف و قیافه ی درمانده من از طرف دیگر تماشایی بود. اگه شما ها به جای من بودین چه کار می کردین؟
خودمونیم ها در حالت خیلی خوشبینانه حداقل 50 در صد از این آقایون بدشون نمیاد که اختیارات ضعیفه! هاشون رو داشته باشن.
یادم نمیره که برای داشتن پاسپورت، آقای مهربان باید می رفتن محضر که یه دونه امضای ایشون راهگشای کار های من باشه.
بازم یادم نمیره که میخواستم یک فعالیت آموزشی روشروع کنم، شرطش متاهل بودن من بود و رضایت آقای شوهر.
پ.ن. : آقای دیونه عزیز یادآوری کردند که: گل بود به سبزه نیز آراسته شد، صحیح است. آقای دیونه، ممنون.