خواهشا" نخونیدش
تا قبل از امتحان تند تند قهوه و چایی درست می کردم و میخوردم. همش هم احساس سرما می کردم. همین که امتحانم تموم شد دیدم که خیلی گرممه و توی سرما فورا" رفتم آیسد کاپوچینو خریدم و خوردم.
از بس که این چند روزه درس خوندم و فقط برای رفع خستگی کمی میومدم پای کامپیوتر، همین که امتحانم تموم شد یک ساعت قدم زدن در مال ایتن را به خودم هدیه کردم. چونکه از دیدن اجناس متنوع و خوشگل خوشم میاد و از خرید کردن خیلی لذت می برم ولی چیز دندون گیری پیدا نکردم. دهه! چونکه مشکل پسند تر از من پیدا نمیشه. هنوز هم اصطلاحات قانونی و قوانین و خزعبلات انگلیسی داره دور سرم می چرخه.
این چند روزه اخیر هم خبرهای عجیب و غریب کم از ایران نشنیده ام، به طوری که دود از کله ام بلند می شد. چطوری تا وقتی که من توی ایران بودم از این خبرها نبود؟ یا من توی ایران خبر نداشتم یا من عوض شده ام یا ایران عوض شده؟ فقط در طول دوسال همه چی سریع عوض شده؟
برم که فردا دوباره امتحان دارم. دیدین گفتم نخونیدش. تقصیر خودتونه که حرفم رو گوش نکردین.
۲۲:۵۰ -
مامان غزل
![]() |