غزل و دختر ناشنوای سریلانکائی
غزل در حال تلاش برای برقراری ارتباط با یک دختر ناشنوای سریلانکائی. البته غزل در این ارتباط سعی می کرد که از اشاره های "من درآوردی" استفاده کند و هرچه آقای مهربان می گفت اجازه بدهید که من به تو کمک کنم تا منظورت را به این دختر بفهمانی غزل نمی خواست از آقای مهربان کمک بگیرد و با ایما و اشاره هرطور که شده مستقیما"حرف های خودش را به دختر ناشنوا حالی می کرد. بنازم به استقلال طلبی دختر.
۰۵:۴۲ -
مامان غزل
![]() |