دخترم - غزل


یکشنبه، شهریور ۱۳، ۱۳۸۴

ربط دو مطلب

یک - چند وقتی است که تا بچه کوچک می بینم دلم ضعف می کنه و هوس می کنم که بغلشون کنم و محکم فشارشون بدم و بماچمشون. و اینکه کاشکی یکی کوچولو داشتم.
دو - سه شب بود که غزلم تب داشت و من خواب درست و حسابی نداشتم. روز سوم که امروز باشه چنان سردردی گرفتم که قرص استامینوفن و... فایده ای نداشت و به تبع سردرد شدیدم حالت تهوع شدید...
حالا این دو تا چه ربطی به هم دارن؟ همین یکی که سه سال اول عمرش خواب رو ازم گرفته و هنوز هم هنوز هر شب بیدار میشم ببینم پتو یا چیزی رویش باشه و یا آب میخواد و یا... اینه که بهم یاد آوری شده عمرا" هوس این کوچولو ها را بکنم. ولو برای یک دقیقه بغل کردنشون. هرگز خواب راحت شبانه ام را با بهشت زیر پام عوض نمی کنم. اصلا" و ابدا".