دخترم - غزل


شنبه، خرداد ۱۴، ۱۳۸۴

خونه جدیدمون

دارم از خونه جدیدم با عذاب الیم این وبلاگ رو به روز می کنم. دلیلش هم اینه که کامپیوتر عهد دقیانوسی ام روی زمین هستش و منهم قوز کرده دارم اینا رو تایپ می کنم. هرچی وسایل که توی اون خونه قبلیم بوده رو فروختم و میخوام در اولین فرصت با توجه به وقت تنگم بخاطر درس و امتحانا وسایل واسه خونه جدیدم بخرم.
اول اینکه اسباب کشی به خوبی و خوشی تموم شد و توی خونه جدیدم که تقریبا" کوچیکه ولی تمیز و مرتب و شیکه راحتم. از بنجره که نگاه میکنی چشم انداز خیلی زیبایی داره و یه طرفش های وی 401 هستش و روبروش هم چهار تا برج مسکونی دیده میشه که وسط این چهارتا برج یه خیابون قشنگ داره که آخرش به یه بارک کوچولو منتهی میشه. نصف استرس هام که به خاطر اسباب کشی بود تموم شد و رفت.
دوم اینکه به خاطر همین کامپیوتر عهد دقیانوسی ام چند بار توی درد سر افتادم که یکی از دوستان خیلی لطف کردن و زحمت کشیدن و بهم کمک کردن واسه راه انداختنش. ازم هم نپرسین که کی هستش که بهتون نمیگم. آخرش هم نتونستم که از عکس هام کپی بگیرم و توی سی دی سیو کنم به خاطر از نسل عهد دقیانوسی بودنش. امیدوارم که در فرصت مناسب با کمک دوست عزیز عکس ها را در سی دی سیو کنم. فعلا" شکر خدا که عکسام سر جاش هستن.
سوم اینکه نصف دیگه استرس هام که به خاطر امتحانا هست هنوز سرجاشه. از همین الان در این رسانه عمومی!!! اعلام میکنم که این دو تا درس رو که گرفته ام حتما" می افتم. بیخودی هم امیدوارم نکنین.
آپدیت بعدی یا وقتی خواهد بود که من میز و صندلی کامپیوتر دارم یا وقتی که من این دو تا درس رو افتاده ام و میام که تائیدش کنم.