گل موش
غزل یک همستر داره که اسمش رو گذاشته گل موش و این همسترها در طول روز همه اش خواب هستن و همین که شب میشه شروع می کنن به بازی کردن و اینها. حالا این رو داشته باشین :
غزل : مامان این همستر همش یا می خوره یا می خوابه.
من : خوب دیگه ...
غزل : این همستر خوابالو هستش. مگه نه؟
من : آره درسته.
غزل : این خوابالوییش به کی رفته؟
من : حتما" به مامان و باباش رفته(مامان و بابای همستر و دارم میگم).
غزل : نه! خوابالوییش به آقای مهربان رفته.
من : !!!
* شغل معلمی در اینجا بر خلاف ایران فوق العاده استرس زا است به دلیل مسئولیت بسیار سنگینی که معلمین دارند. کافیه که یک بهانه خیلی کوچک مثلا" راجع به تکالیف درسی شاگردان را به دست اولیای شاگردان بدی و مثل آب خوردن ازت شکایت می کنن. بعضی روزها آقای مهربان خیلی خسته است و کمی زیاد تر می خوابه. حالا بیا و ببین غزل چه بر چسبی به آقای مهربان زده.
۲۱:۱۶ -
مامان غزل
![]() |