دخترم - غزل


چهارشنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۸۴

دوستان عزیز

از توجه و لطف ویژه (قابل توجه آبنوس عزیزکه خیلی زحمت کشیدند و کامنت مرقوم فرمودند که من بتونم خیلی راحت هرچی که " ژ" داره را بنویسم - کتبالو جان کلمه معادل ویژه میشه مخصوص. نه؟) دوستان گرانقدر و عزیز در پست قبلی بی نهایت ممنونم. راستش در یکی از پست های پیش تر گفته بودم که از دیدن اشتباهات افرادی که باعث ضررهای زیادی به خودشون و اطرافیانشون میشه رنج می برم. بکی از راههای کاهش اینگونه اشتباهات اینه که تا میتونیم به حرفهای دیگرون گوش بدیم و روی حرفهایشان فکر کنیم گرچه صد در صد مخالف باشیم. انعطاف پذیر باشیم. دیدمون را باز تر کنیم. از جهات مختلف موضوع را بررسی کنیم. در اینصورت میتوان امیدوار بود که اشتباهات زندگی به حداقل برسه.
دلیل اینکه احساس کردم که یکی از کامنت ها دهن کجی است اینه که وقتی که من خودم رو معرفی می کنم و اینهمه در مشکلات ناشنوایان داد سخن میدهم دیگه دلیلی نداشت که بکی بیاد بپرسه که مگه شما ... هستین؟ اما با دیدن کامنت پانته آ نظرم عوض شد. ولی مطمئنا" از این کامنت ها ناراحت نشده ام.
چون روزی که وبلاگ نویسی را شروع کردم چند تا هدف داشتم و میدانستم که هر حرفی که بزنم یک عده ای اینطرف هستند و یک عده دیگر هم آنطرف. هیچوقت امکان نداره که نظرات افراد مثل هم باشه. یکی از هدف هام این بوده که هیچوقت به خودم اجازه ندهم که حرفهای دیگران ناراحتم کنند و اگر بشود جوابشون هم بدهم که نوعی تمرین برایم باشه برای دنیای حقیقی ام. ولی بنظرم اومده که گربه دم حجله کشته ام و خودم هم خبر نداشته ام.
هدف دیگرم هم این است که تا اونجایی که بتونم به افراد مختلف در مورد ناشنوایان و ناشنوایی به زبون ساده آگاهی بدهم که وقتی که با ناشنوا روبرو می شوند فکر نکنند که با موجود مریخی روبرو هستند یا اینکه با نگاهی عاقل اندر سفیه نگاهشون نکنند. تجربه تلخی که من بارها و بارها در ایران داشته ام. از آن بدتر چون زن بودم جاهلین! توی ایران نمیتونستن بپذیرن که یک خانم ناشنوا حضور فعالی در جامعه داشته باشه.
در خاتمه از پانته آ بخاطر عمیق بودن تفکراتش و طرح سوال جالبش تشکر می کنم و امید است سر فرصت جواب سوالشون بدم. از دیونه هم خیلی متشکرم. خلاصه از همه تون خیلی خیلی ممنون.