اول آوریل است. دروغ چرا؟
از سر درد دارم منفجر میشوم. دلیلش هم اینه که در هوای نستبا" خوب امروز بدون کلاه زدم به خیابون. وقتی که میگیم که هوای نستبا" خوب - فکر نکنید که هوا چنان است که شکوفه های درختان باز شده یا بوی بهار نارنج همه جا پیچیده و پرندگان نغمه شادی سر میدهند و از این حرف ها. وقتی که میگم که هوا تقریبا" خوب شده یه چیزی توی مایه های زمستان تهران تصور کنید. دیگه زمستان اینجا را پیشکش. از چاله درآمدم افتادم توی چاه. از حجاب اجباری خلاص شدم گرفتار کلاه چندلایه ای و شال گردن شدم.
اول آوریل است. دروغ چرا؟
این آنتی بیوتیک خوردن ها هم مصیبتی داره ها. مجبورم تا ساعت دوازده بیدار باشم که موقع آنتی بیوتیک خوردنم بشه بعد برم بخوابم. غزل و آقای مهربان دارند خواب هفت پادشاه می بینند. خوشابحالشان.
اول آوریل است. دروغ چرا؟
امروز اولین سمعکم را در کانادا گرفتم. وقتی که رفتار پرسنل ها همراه با دقت و وسواس زیاد و آمیخته به احترام و همچنین با آگاهی و دانش کامل نسبت به وظایفشان دررابطه به شغلشان می بینم قلبم واقعا"میگیرد. این مشاهدات به من یاد آوری می کند که در سرزمین مادری ام کارکنان عصبی و پرخاشگر سازمان بهزیستی سمعک را بدون هیچگونه تنظیم شدن با توجه به نیاز های فردی متقاضی و فقط و فقط در مقابل گرفتن فیش های چندین هزارتومنی بانک ملی و بعد از چندین سال انتظار و در نوبت بودن متقاضیان توزیع می کردند در صورتی که خودشان هم به خوبی می دانستند که بزودی این سمعک ها با قیمتی چندین برابر در بازار آزاد به فروش میرسد که پولداران مخصوصا" سالمندان هایشان بتوانند در روزهای باقیمانده زندگیشان هم از نعمت شنوایی بهره مند باشند.
اول آوریل است. دروغ چرا؟
مامان نیلو - به همه شما تبریک میگوییم که بزودی چهار نفره می شوید. ضمنا" این قرص های گنده را میتونید از وسط نصف کنید و بندازیشون بالا. چه راه حلی بهتر از این؟
اول آوریل است. دروغ چرا؟
۲۲:۵۷ -
مامان غزل
![]() |