یه خورده چرند
وقتی که ملت ایرانی در جایی به مناسبات خاصی مثلا" ختم یا عروسی و این جور مراسم ها جمع می شن، بازار بغل و بوسه و ماچ آبدار داغه. چقدر بدم میاد از اینکه مجبور باشی لبخند زورکی بزنی و تظاهر کنی که مثلا" از دیدنشون خیلی خوشحالی و یا اینکه یه جوری بغلت کنن که نتونی خودتو خلاص کنی. باز وضع اینورا خیلی بهتر از اونورا هست. برای هزارمین بار خدا رو شکر کردم که اونجا نیستم. نمیدونم، یا من خیلی با ایران و فرهنگش غریبه شده ام یا از اول غریبه بودم و در بایدها و نبایدها زندانی شده بودم.
هممم! یه چیز دیگه هم تازگی ها فهمیدم اینه که انسان خیلی راحت میتونه خودشو گول بزنه. راحت تر از اونی که فکرش می کنین. فقط در مورد مریضی آدم نمیتونه خودشو گول بزنه. مثلا" کسی که به هر دلیلی ناخوشه، نمیتونه با خودش بگه من خوبم و اوکی هستم.
تا یادم نرفته اینو هم بگم که ترخدا یادتون نره روزی سه بار دندوناتون مسواک بزنین و روزی یه بار برین حموم و هفته ای یکبار لباساتون بشورین. نمیشه که آدمی با شامه ی حساس مثل من دائم به خاطر این جور بوها سردرد بگیره و با قرص مسکن ساکتش کنه. آهان، گلاب یا از اون عطرهای بوگندو هم استفاده نکنین. سیر هم نخورین. در این مورد فقط با شما ایرانی ها نیستم که خطابم به تمام ملت دنیا است. جوراباتونم هروز بشورین.
پ.ن. : اگه بی جنبه ها اومدن کامنت گذاشتن، با عرض شرمندگی بی بروبرگرد حذفشون می کنم.
۰۰:۰۱ -
مامان غزل
![]() |