سگ خوشبخت!

با دوستی داشتیم قدم زنون راه می رفتیم، به یه تقاطع رسیدیم. همون موقع یه ماشین توی همون تقاطع وایستاد. توش یه راننده بود با سگ سفید برفی پشمالوی جونش. اینکه اوکی! ولی پاپی جونش توی بغل راننده بود، راننده در حین رانندگی کردن، همچین قربون صدقه ی پاپی جونش می رفت و نازش می کرد و ماچش می کرد که بیا و ببین.
عجب سگ خوشبختی! نه؟!!
پ.ن.: این نوشته مال یه ماه پیشه...
۲۲:۵۲ -
مامان غزل
![]() |