دخترم - غزل


جمعه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۸۵

انتقام زنانه

اين مطلب را دوستی برايم ايميل کرده. ترجمه اش را اينجا ميگذارم، به خواندش می ارزد.
دختر جوانی از مکزيک برای يک ماموريت اداری چند ماهه به أرژانتين منتقل ميشود. پس از دو ماه، نامه ای از نامزد مکزيکی خود دريافت ميکند، به اين مضمون:
لورای عزيز، متاسفانه ديگر نميتوانم به اين رابطه از راه دور ادامه بدهم و بايد بگويم که در اين مدت ده بار به تو خيانت کرده ام و ميدانم که نه تو و نه من شايسته اين وضع هستيم. من را ببخش و عکسی که به تو داده بودم برايم پس بفرست. باعشق:روبرت
دختر جوان رنجيده خاطر از رفتار مرد، از همه همکاران و دوستانش ميخواهد که عکسی از نامزد، برادر، پسرعمو، پسردايی ... خودشان به او قرض بدهند و همه آن عکس ها را که ۵۶ تا بودند با عکس روبرت، نامزد بی وفايش، در يک پاکت گذاشته و همراه يادداشتی برايش پست ميکند، به اين مضمون:
روبرت عزيز، مرا ببخش، اما هر چه فکر کردم قيافه ترا بياد نياوردم، لطفن عکس خودت را از ميان عکسهای توی پاکت جدا کن و بقيه را به من برگردان.
نتيجه اخلاقی:
۱-حتی اگر شکست خوردی، دشمن را دلشاد نکن.
۲-قوی باش، حتی اگر دردناک باشد، عشق را گدايی نکن.