بهترین دختر دنیا
آآآآآآآآآآآیییییییی بهترین دختر دنیا رو من داررررررررم. آی خوشحالم آی خوشحالم.
جریان از این قراره که امروز صبح غزل از خواب بیدار میشه، می بینه من و باباش خواب هستیم، خودش میره میز صبحونه رو آماده می کنه و برای اون چیزهایی که دستش بهش نمی رسیده از چهار پایه کمک گرفته بوده و یک میز صبحانه ایی چیده بوده که بیا و ببین. حتی یه قلم هم نبود که جا افتاده باشه. بعدش من و باباش رو بیدار کرده گفته بفرمایین صبحونه بخوریم. آی چسبید! آی خوشحال شدیم! آی غافلگیر شدیم! آی! آی!
هزاربار ممنونم غزل گلم.
۰۹:۲۰ -
مامان غزل
![]() |