دخترم - غزل


چهارشنبه، بهمن ۰۵، ۱۳۸۴

تکمیلی پست قبلی

آی گفتی هاله جان! با اجازه هاله قسمتی از کامنتش در رابطه با پست قبلی میذارم اینجا:
افروز جان سلام - از یکی از چیزهائی که متعجب می‌شم اینه که آدم‌ها مثلا" سر یک اختلاف عقیده‌ی سیاسی با هم حتی قهر می‌شن. این رو تو محیط خارج تقریبا" هیچ‌ موقع به‌اش بر نخوردم. می‌بینم هر کس حزبی رو طرف‌داری می‌کنه یا از عمل‌کرد حکومت خوش‌اش می‌آد یا انتقاد داره ... خیلی ساده با هم تبادل نظر و مباحثه می‌کنن و بعدم می‌رن سر یه میز نهار می‌خورن و گل می‌گن و گل می‌شنفن. ما بین ایرانی‌ها ممکنه به ختم رفاقت منتهی بشه!
برام خیلی غریبه و چیزیه که به علت جدائی از اجتماع ایرانی تا دو سه سال اخیر که از طریق وب‌لاگ با هم‌وطن‌ها ارتباط پیدا کردم تجربه نکرده بودم.
البته تا حد زیادی درس‌هایی یاد گرفتم، مثلا" خیلی وقت‌ها جلوی خودم رو می‌گیرم و حرفی در مخالفت نمی‌زنم چون فکر می‌کنم حتما" طرف دیگه بعد از اون نمی‌خواد رنگ ‌مو ببینه.
خانم حنا هم گفته:
ژاپنی ها از ما ایرانی ها هم کینه ای تر هسنتد. اصلا" هم بهت نمیگن که ازت ناراحتند، شاید حتی بهت لبخند هم بزنن، در حالی که میخوان سر به تنت نباشه. اما به موقعش چنان دماری ازت در میارن که بیا و ببین.