دخترم - غزل


سه‌شنبه، بهمن ۰۴، ۱۳۸۴

بی عنوان

صد تا دشمن به از یه دوست دو رو.
احتیاجی نیست راه دوری بریم. همین دنیای بچه ها رو نگاه کنید، وقتی از چیزی ناراحتند یا دلخورند با صداقت تمام انزجارشون و یا ناراحتی شون رو اعلام می کنند، و یا گریه را سر میدهند یا قهر می کنند و میروند پی کارشون یا فوقش با اخم و قیافه گرفتن میگن که توی دلشون چی هست. تا دلشون صاف نشده یا فراموش نکرده اند، برنمی گردن یا آروم نمیشن. اطرافیان هم می فهمن، اونوقت یا توجیه اش می کنن یا اشتباهاتشون رو قبول می کنن. چی میشد اگه ما بزرگان، دلمون به صافی و زلالی بچه ها می بود؟
پ.ن. : نسرین نوشته: افروز جون اين کينه اي بودن رو به جرات مي تونم بگم فقط در بين ما ايراني ها هست. مردم اينجا رو ميبيني؟ اينقدر با هم رو راست و صادق هستن که اگه خصومتي هم با همديگه داشته باشن خيلي راحت با هم حل مي کنن. دنياي بچه ها رو هم نگو که هر روز آرزو ميکنم اي کاش هميشه بچه ميموندم.
نسرین جان! گل گفتی، حرف اصلی من همین هست. توی همین دنیای وبلاگستان تا دلت بخواد از اینا پره!
مطلب زیر رو از اینجا دزیدم!
شده يه وقتهايی که حال هيچکاری رو ندارين؟
شده از دست يه نفر ناراحت باشين ولی نتونين به روش بيارين؟
شده هر شب کابوس ببينين ولی نتونين واسه کسی تعريفش کنين؟
شده عاشق کسی يا چيزی باشين ولی ترجيح بدين که ازتون دور باشه؟
شده بخواهيد فرياد بزنين ولی به جاش توی سکوت محض فرو برين؟
همين...