همسایه ایرانی
بنده در کمال صحت و سلامت میگم اگه همسایه ایرانی داشته باشی یعنی بدترین همسایه، یعنی یه چیزی توی مایه های تحمل کردن اعمال شاقه!
برای اینکه وقتی که خسته و بی حال و گرسنه برمیگردی خونه و از یک ساعت قبلشم داری توی گوگل مغزت سرچ می کنی که ببینی توی وب سایت خونه و توی آرشیو کابینت و توی لینکدونی یخچال و فریزر چی داری که بتونی سه سوت باهاش یه چیزهایی سرهم کنی که شکم گرسنه خودت و خانواده ات رو سیر کنی، همین که از آسانسور پا میذاری بیرون، بوی خوش قورمه سبزی چنان هوش رو از کله ات می پرونه که فکر میکنی زمان به عقب برگشته و الان هزاران کیلومتر اونور دنیا هستی که از مدرسه اومده ایی و وارد خونه پدری ات شده ایی و مامان هم با یه دنیا محبت و خوشرویی و یه بغل گرم میاد به استقبالت و بوی خوش قورمه سبزی دستپخت مامانت سرمستت کرده و سبک بال و فارغ از هر مسئولیتی، یک راست میری سراغ اجاق گاز و قابلمه ها که مطمئن بشی این بوی خوش همون بوی قورمه سبزی هست یا نه؟ همین که کلید را میندازی و در را باز می کنی، با یه آپارتمان کوچک و به هم ریخته و سوت و کور و اجاق گاز خالی روبرو میشی، ببخشید ها! سیل فحش ها و ناسزاها به حساب جناب همسایه ایرونی واریز نمیشه؟ میشه که!
پ.ن. : با شهامت تمام حرف هام رو پس می گیرم. این پست و پست قبلی ام خیلی بی انصافی بود. از یه طرف ملت گرسنه را به گریه میندازم از اونطرف به همسایه فحش میدم. کی بود میگفت مرگ برای همسایه خوبه؟ اصلا" قورمه سبزی نوش جون همسایه مون.
۱۹:۵۲ -
مامان غزل
![]() |