دخترم - غزل


جمعه، آذر ۲۹، ۱۳۸۷

چرندیات!


می گن یه دیوونه یه سنگ رو انداخت توی چاه که صد تا آدم عاقل نتونستن درش بیارن.
دقیقا" جریان منه!!! اما بعد از اینکه صد تا متخصص نتونستن کاری از پیش ببرن، خودم مجبور شدم که برم توی چاه و سنگ رو در بیارم. حالا مشکل حل شده و از این بابت بسی خرسندیم!!! کلی چیز میز هم یاد گرفتم.

یه بسته تخم مرغ خریدم و وقتی که خواستم بذارمشون توی یخچال، دیدم همه شون شکسته ان!!! به کسی نگین ها!!! حتی یه دونه تخم مرغ سالم هم توش نبود. یک شاهکاری ام واسه خودم.

اگه توی فروشگاه کرنبری تازه دیدین، سه تا بسته بقاپین (تا سه نشه، بازی نشه)، بیارین خونه، بشورینش، همه رو از وسط نصف کنین، بریزین توی قابلمه، یه نصف پاکت شکر رو روش خالی کنین، بذارین 5 دقیقه بجوشه. سه سوته یک مربای ژلاتینی و خوش رنگ و فوق العاده خوشمزه و سالم آماده س که سه سوته تموم می شه.

یه پا متخصص شدم برای غذاهای فوری و سالم و خونگی و صدالبته خوشمزه. هرکی ندونه من چی می گم؛ بهاره خوب می دونه!