از هرچیزی یه تکه
خوب! من برگشتم و مسافرت کوتاه ما، خیلی عالی بود.
از یکی از دوستان ماه خیلی ممنونم به خاطر اینکه درکم می کنه و به من پشت گرمی میده. حالا برای چه و کجا، بماند پیش خودمون.
این اولین عید ما در غربت است که واقعا" از آمدنش خوشحالم و علیرغم سردی هوا دارم حسش می کنم و کاملا" آماده ام برای پذیرای عید. بعد از سه سال زندگی در غربت دیگه بطور واقعی "در خانه بودن" را احساس می کنم.
حالا اندر فواید زیر گنبد کبود:
دوستانی که مدتهاست ندیده بودیمشون، همه را یک جا می بینیمشون و دیدار ها تازه میشه و قرار و مدار ها...
یکی از وبلاگ نویس ها فامیلمون بوده و خودمونم خبر نداشتیم. یعنی که من و این خانم فامیل مشترکمون رو اونجا دیدیم و فهمیدیم که بعله! باهم فامیل هستیم.
یه عالمه شیرینی نوروزی خریدم.
رقص ها رو تماشا کردیم.
دیگه بقیه فوایدش رو یادم نمیاد.
آها! راستی، شاید فردا صبح غزل رو توی برنامه فارسی کانال سی بی سی نشون بدن که من نه میدونم کانالش چنده نه میدونم ساعتش چنده. اگه دیدین، که خوشبحالتون.
تا سال دیگه توی مرخصی هستم. ایشالا سال دیگه میام یه پست ویژه رو میذارم براتون. فعلا"...
۲۱:۳۱ -
مامان غزل
![]() |