دخترم - غزل


سه‌شنبه، دی ۲۰، ۱۳۸۴

اندر وبلاگ نویس شدن مامان غزل

اون قبلنا یه روزی داشتم وبلاگ خورشید خانم رو میخوندم، دیدم یک لینک داده که یاد میده چطور میشه وبلاگ درست کرد. من هم رفتم دستورش رو مو به مو اجرا کردم و یه وبلاگ را درست کردم نه بخاطر اینکه وبلاگ دار بشم و وبلاگ بنویسم. بلکه به خاطر اینکه به چند تایی از وبلاگ رو که دوست دارم و میخونم لینک بدم که از همون وبلاگ خودم بازش کنم و بخونمش و چند تایی در باره غزل نوشتم. همین و بس. اصلا هم نمیدونستم که IP چیه و چطور میشه وبلاگ ها رو رد یابی کرد و و حتی میشه کامنت ها رو رد یابی کرد. خلاصه اینکه یک دنیایی داشتم برای خودم و تویش میچرخیدم و اصلا" و ابدا" برخلاف اولین نوشته ام که برای خالی نبودن عریضه نوشته بودم که: خوشحالم به دنیای وبلاگی وارد شدم، قصد نداشتم که وارد دنیای وبلاگی بشم. از همون موقع شروع کردم به وبلاگ نویسی بطور نه چندان جدی. الانم وبلاگم رو خیلی جدی نمی گیرم و اگه بخوام میتونم خیلی راحت وبلاگم رو ببوسم و بذارم کنار. اما این دنیای مجازی با همه بدی هایش را خیلی دوست دارم چونکه خیلی چیزها را از طریق همین دنیای مجازی یاد گرفته ام و بدست آورده ام. تا حالا خیلی خودسانسوری کرده ام و باز هم از این به بعد به خاطر دلایل شخصی ام بیشتر خود سانسوری می کنم و بعضی از پست های قبلی رو حذف کرده ام. اما تا هروقت بشه، در این دنیای مجازی خواهم بود. خیلی ها هستن که بهتر از من می نویسن و اطلاعاتشون خیلی بیشتر از منه که با این وضعیت ترجیع میدم خودم رو بذارم کنار و به بزرگان میدون بدم. اصلا" وبلاگ نویسی به من نیومده بابا!!! ولی رو که نیست، سنگ پای قزوینه! پس سفت و سخت سرجام هستم اما با نوشته های خیلی بیربط. خلاصه اینکه وبلاگم یک ساله شده!
من فکر می کنم وبلاگ نویسی هنوز در جامعه ایرانیان یا بهتر بگم در فرهنگ ایرانی ها جا نیفتاده. چونکه متاسفانه احساس می کنم که ایرانیان هنوز یاد نگرفته اند که وبلاگ نویسی رو از مسائل دیگه جدا کنند یا بهتر بگم با مسئله های دیگه قاطی نکنن. نمیدونم شما ها متوجه منظورم میشین یا نه؟