دخترم - غزل


سه‌شنبه، آذر ۲۲، ۱۳۸۴

دوا

من : غزل، بابا بهت دوا داده یا نه؟
غزل : نه!
من از آقای مهربان : به غزل دوا دادی؟
آقای مهربان : آری!
من متعجب به غزل : بابا که مبگه بهت دوا داده.
غزل با تاکید بیشتر: نععععه! بابا به من دعوا نکرده!!!
من : !!!